دفتر شعر حوزه، گزیده ای از سروده های شاعران برگزیده حوزوی و عالمان شاعر اشعار این دفتر به انتخاب تحریه سایت شعر حوزه انتخاب می شود
پس از حاج قاسم ولی شب به شب من به آن ماه خونین بدن فکر کردم شدم عاقبت غرق نصرمن الله ...به چشمان سیدحسن فکر کردم ...
نشستم صدای تو یادم بیایدکلاغان کلاغان مگر می گذارند ؟!ببین آسمان خالی است از ستارهولی غصه ها در دلم بی شمارند
تمام راه دلم خواست پابرهنه شوم به یاد خاطره های جوانی پدرم برای اینکه بیندازمش درون ضریح سپرده نامه به من خواهر بزرگ ترم
تجلی کرده از هر سو جمال کبریا اینجاکجا رفتی پی دیدار حق ای دل بیا اینجا میان صحن او می گردم و با خویش می گویمبهشت اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا
کوه باشی سیل یا باران... چه فرقی میکندسرو باشی باد یا توفان.... چه فرقی میکندمرزها سهم زمینند و تو سهم آسمانآسمان شام یا ایران چه فرقی میکند
قدم قدم همه جا آمدم به دنبالتنبوده ام نفسی بی خبر از احوالتجهان نبود برای تو ساحت پروازچه آسمان بلندی است وسعت بالت
همین است ابتدای سبز اوقاتی که می گویندو سرشار گل است آن ارتفاعاتی که می گوینداشارات زلالی از طلوع تازه ی نرگسپیاپی می وزد از سمت میقاتی که می گویند
بتاب ای لاله ی پرپرهوای عالم از عطر تو آکنده ستچقدر این صبحدم زیباستچقدر این جلوه ی خونین برازنده ست
مشعلی در دست آمد راه را پیدا کندقطره میآمد که خود را بخشی از دریا کندما چه میفهمیم «یَهدی مَن یَشاءُ» حال کیست؟آه بگذارید حرّ، این آیه را معنا کند
ايد اول دچار باشي، بعد.خسته از روزگار باشي، بعد.مثل فانوسهاي چشم به راهتا سحر بيقرار باشي، بعد.
سال جدید زیر همین گنبد کبودآغاز شد حکایتمان با یکی نبودارابههای قاتل و آزادراه مرگتدبیرهای دفن شده در مسیر رود
آخر ای مردم! ما هم عتباتی داریمکربلایی داریم، آب فراتی داریمما پر از بوی خوش سیب، پر از چاووشیموز چمن های مجاور نفحاتی داریم
بعد از این توفان سنگین فصل باران های آهنگین می آیدکاروان در کاروان گل، با صدای پای فروردین می آیدروح صحراها گل افشان، جان مشرق ها و مغرب ها درخشانخاک لبریز از نیایش، از تمام دشت ها آمین می آید
چون مسیحی تشنه با گیسوی در هم دیدمتدر طنین گریهی گُلهای مریم دیدمتای تو را رزق شهادت در بلند ورزقانمثلِ آیاتِ جهاد ای کوه، محکم دیدمت