شعر امروز

صبح است جانا شوری به پا کن

غزلی تازه منتشر شده از رهبر حکیم انقلاب اسلامی

با شب‌ستیزان دل همنوا کن
صبح است جانا شوری به پا کن

از ساغرِ صبح جان می‌تَراود
جامی به دست آر کامی روا کن

روزگار فخیم فقه

این شعر را در سال ۱۳۶۶ بعد از انتشار منشور روحانیت توسط حضرت امام سرودم. آنروز ها اگرچه توسط طلاب جوان حوزه بسیار مورد استقبال قرار گرفت اما برخی از اعاظم حوزه بر من شوریدند و شهریه مرا قطع کردند و از مدرسه ای که درآن ساکن بودم عذرم را خواستند.  اما وقتی شعر بدست حضرت امام رسید و بعد از قرائت شعر توسط مرحوم توسلی پیام دادند که روح القدس بر زبان شما جاری کرده است، دلم آرام گرفت. 

صبح است جانا شوری به پا کن

غزلی تازه منتشر شده از رهبر حکیم انقلاب اسلامی

با شب‌ستیزان دل همنوا کن
صبح است جانا شوری به پا کن

از ساغرِ صبح جان می‌تَراود
جامی به دست آر کامی روا کن

تاریخ یک تقابل سیال است در لحظه‌ای به وسعت عاشورا

از پشت ذوالجناح... معاذالله... در هرم اشک‌های رسول الله 
این صورت خداست که می‌افتاد؟! یا خلسه سجود نهایی بود

ای وارث قیام، جزاک الله، صمصام انتقام، جزاک الله
شاید تمام روضه همین باشد: بغض حسین «کاش بیایی» بود

تو جان ما شدی و زندگی چه دلخواه است

تو جان ما شدی و زندگی چه دلخواه است

وطن همیشه مرید نگاه نافذ توست
که جز نگاه تو هر جاده‌ای به بیراهه‌ست

عبای توست در این برهه مثل کشتی نوح
که در تلاطم دنیا همیشه با ما هست

بوق نادری

مسعود اسدی خانوکی

جنگ اسلام ها

مسعود اسدی خانوکی

یلدایِ سرخ

علی باقری

پژواکِ عشق

علی باقری

همه دزدند

مسعود اسدی خانوکی

خاک بی قرار

مسعود اسدی خانوکی

تعدد زوجات

مسعود اسدی خانوکی