علی اکبر نوقانی

افسوس که عمری پی اغیار دویدیم

افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم

سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم

پس سعی نمودیم که ببینیم رخ دوست
جان ها به لب آمد، رخ دلدار ندیدیم

ما تشنه لب اندر لب دریا متحیّر
آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم

ای بسته به زنجیر تو دل های محبّان
رحمی که در این بادیه بس رنج کشیدیم

رخسار تو در پرده نهان است و عیان است
بر هر چه نظر کردیم رخسار تو دیدیم

چندان که به یاد تو شب و روز نشستیم
از شام فراقت چو سحر گه ندمیدیم

تا رشته ی طاعت به تو پیوند نمودیم
هر رشته که بر غیر تو بستیم بریدیم

شاها به تولای تو در مهد غنودیم
با یاد لب لعل تو ما شیر مکیدیم

ای حجّت حقّ پرده ز رخسار برافکن
کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم

ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه
در راه تو از غیر خیال تو رهیدیم

ای دست خدا دست برآور که ز دشمن
بس ظلم بدیدیم و بسی طعنه شنیدیم

شمشیر کَجَت، راست کند قامت دین را
هم قامت ما را که ز هجر تو خمیدیم

شاها ز فقیران درت روی مگردان
بر درگهت افتاده به صدگونه امیدیم

12
| | |
تاریخ انتشار: 11 آذر 1404
5 | 1 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود

بیشتر بخوانیم