سید سلمان علوی

تاریخ یک تقابل سیال است در لحظه‌ای به وسعت عاشورا

از پشت ذوالجناح... معاذالله... در هرم اشک‌های رسول الله 
این صورت خداست که می‌افتاد؟! یا خلسه سجود نهایی بود

ای وارث قیام، جزاک الله، صمصام انتقام، جزاک الله
شاید تمام روضه همین باشد: بغض حسین «کاش بیایی» بود

تو جان ما شدی و زندگی چه دلخواه است
علی گلی حسین آبادی

تو جان ما شدی و زندگی چه دلخواه است

وطن همیشه مرید نگاه نافذ توست
که جز نگاه تو هر جاده‌ای به بیراهه‌ست

عبای توست در این برهه مثل کشتی نوح
که در تلاطم دنیا همیشه با ما هست

فاطمه معصومه شریف

ما همزبانیم ! ما هم صداییم!

انا فتحنا! پیروز ماییم!
کابوس شیطان! خشم خداییم 

الله اکبر ! الله اکبر
ما همزبانیم ! ما هم صداییم!

فاطمه زاهدمقدم

 تا حال من خوب است حال زندگی خوب است

 سجاده ام پهن است یک گوشه
 تا حال من خوب است حال زندگی خوب است
آرامش این خانه یعنی من
دور از هیاهوی مجازی باشم این شب ها

امروز خبر زنده‌تر از دیروز ست
محمد مهدی خانمحمدی

امروز خبر زنده‌تر از دیروز ست

این‌ست خبر، بی‌خبران گوش شوید
از صفحه‌ی تاریخ فراموش شوید


امروز خبر زنده‌تر از دیروز ست
این خطبه‌ی زینب‌ست، خاموش شوید

محمد مهدی خانمحمدی

با موشک خود به جنگ پایان دادیم


با رنگ خدا به رنگ پایان دادیم
با آینگی به سنگ پایان دادیم

گفتند به ما جنگ طلب، ما صلحیم
با موشک خود به جنگ پایان دادیم

محمد مهدی خانمحمدی

تو قایق کاغذی و ایران، طوفان

آواره‌ی روزگار آواره‌تری
از پاره‌ی نقشه، نقشه‌ای پاره‌تری

تو قایق کاغذی و ایران، طوفان
با هر موج جدید بیچاره‌تری

سید علیرضا شفیعی

زین پس جغرافیای صدپاره تویی

زین پس جغرافیای صدپاره تویی
سرگشته و گمگشته و آواره تویی


هی موشک و هی موشک و هی موشک و هی!
بیچاره ی بیچاره ی بیچاره تویی!

علی مقدم

این بار غدیر بوی خیبر دارد

هر کس که به دل ولای حیدر دارد
باید که در این رزم قدم بردارد

"ای صاحب ذوالفقار وقت مدد است"
این بار غدیر بوی خیبر دارد

سید علیرضا شفیعی

جاء نصرالله باید خواند امشب‌..

می‌خروشی رعدآسا مثل طوفان
می‌خروشی در عزای جمع یاران

تا سحر بیدار باید ماند امشب
جاء نصرالله باید خواند امشب‌..

تقدیم به شهید امین عباس رشید
سید محمدمهدی شفیعی

تقدیم به شهید امین عباس رشید

چند باری بیشتر فرصت با‌هم بودن نداشتیم اما خدا می‌داند همان چند بار آن‌قدر گرم و صمیمی بود، آن‌قدر افتاده و دوست‌داشتنی بود که هنوز شیرینی اش زیر زبانم هست.

تقدیم به برادر شهیدم حجت‌الاسلام امین‌عباس رشید:

سید روح الله موسوی خمینی

انتظار فرج از نیمه خرداد کشم

مُردم از زندگی بی تو که با من هستی
طرفه سرّی است که باید برِ استاد کشم

سال ها می‌گذرد، حادثه‌ها می‌آید‌
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم

سید علیرضا شفیعی

آرامش جادوانه ای باشد و من

بر لب تپش ترانه ای باشد و من
آرامش جادوانه ای باشد و من


از این همه های و هو چه حاصل؟! ای کاش
غوغای کتابخانه ای باشد و من

سید علیرضا شفیعی

به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم

باید احرام ببندم به طواف حرم تو
من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم

با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری
مات و مبهوت نمایان شدن جلوه ی ذاتم

زکریا اخلاقی

گفتی که فردای جهان فردای توحید است/ برای عصر امام خمینی

تقویم در تقویم
این فصل ها سرشار باران تو خواهد شد

مجلس به مجلس باز
پیمانه ها، لبریز پیمان تو خواهد شد

محمدحسین انصاری نژاد

حیرت زده ی کشف اشارات شمایم

تا مبحثی از باغ تو در دست نسیم ست
از بسط نفس های گل سرخ چه چاره؟

حیرت زده ی کشف اشارات شمایم
چون بلبل مشتاق بر این بام هزاره

زکریا اخلاقی

یا رب! مباد بی غزل عاشقی شبی

ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست
گشت و گذار در ملکوتی که پیش روست

بر گیسوی تغزل ما شانه می کشد
شیوایی دو دست قنوتی که پیش روست

محسن حنیفی

برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت

میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت

درست مثل فدک پاره‌پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال روبه‌راه نداشت

سیدحسین سیدی

چه کردید ای به ظاهر آدمی، ابلیسیان در اصل

غرض: نقض عدالت باز در بار صدم حتی! 
وسیله: بمب های فسفر مثل اتم حتی! 

هدف: بیمارهای خسته و مجروح، مادرها
تمام کودکان زخمی زیر سِرُم حتی...

محمدعلی حزین لاهیجی

در مدح حضرت امیرمؤمنان علیه السلام و شکوه از غربت

آمد سحر ز کوی تو دامن‌کشان صبا
اهدی السّلام منک عَلی تابِع الهُدا

جز عشق هر چه هست ضلال است و گمرهی
از بنده راه راست، ز عشق است تا خدا

محمدعلی حزین لاهیجی

در مدح حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

پیوند بُوَد با رگِ جان خار ستم را
کو گریه که شاداب کند، کشت الم را؟

صد شکر که در وادی تفسیده‌ی حرمان
دارد قدمم، در گِرهِ آبله یم را

محمدعلی حزین لاهیجی

ای سر زلف دل آویز! شکستت مرساد

گر نشد جان و دلم از رخ زیبای تو خوش
می‌کنم خاطر خود را به تمنّای تو خوش

وعده امروز، به فردای قیامت دادی
روزگار دل ما در غم فردای تو خوش

محمدعلی حزین لاهیجی

آن دیده که حیران تماشای تو باشد

خوش آن که دلم آینه سیمای تو باشد
در خلوت اندیشه، همین جای تو باشد

فردوس بَرَد رشک بر آن سینه‌ی گرمی 
کآتشکده ی حسن دل آرای تو باشد

محمدعلی حزین لاهیجی

چشم تو برانگیخت ز دل ذوق کهن را

چشم تو برانگیخت ز دل ذوق کهن را
در کام ورع ریخت میِ ‌توبه شکن را

تا نام شب وصل تو آمد به زبانم
چون شمع لبم می‌مکد از ذوق دهن را

محمدعلی حزین لاهیجی

تب و تاب دل ما تشنه‌کامان را چه می‌دانی؟


مرا آزاد می‌سازد ز دام دل‌تپیدن‌ها 
جنون گر وسعتی بخشد به صحرای رمیدن‌ها

به‌خاک‌افتاده‌ی ضعفم، چو نقش پا در این وادی
زمین‌گیر غبار خاطرم، از آرمیدن‌ها

محمدعلی حزین لاهیجی

ای نام تو زینت زبان‌ها

ای نام تو زینت زبان‌ها
حمد تو طراز داستان‌ها

تا دام گشاد، چین زلفت
افتاد خراب، آشیان‌ها

میرداماد (میر محمدباقر حسینی استرآبادی)

ادامه مشرق الانوار/در مناقب خاتم الائمة و سراجُ الامة عجل‌الله فرجه و صلی‌الله علیه

ای عَلَمت کُنیت و نام نبی
خورده لبت آب ز جان نبی

مهدی دین، هادی عالم تویی
روشنی دیده‌ی آدم تویی

میرداماد (میر محمدباقر حسینی استرآبادی)

ادامه مشرق الانوار/ نعت و مناقب رسول الله و ائمه اطهار علیهم السلام

شاه رُسل خواجهی این چار سوی
ساخته از خاک قدم آبروی

آب رخ عقل نم جوی او
هر دو جهان تعبیه در کوی او

میرداماد (میر محمدباقر حسینی استرآبادی)

ادامه مشرق الانوار/ توحیدی

مناجات اول

ای خرد از حلقه به گوشان تو
خُلق خوش از عطرفروشان تو!

ای ز تو این گوی گربیان چرخ
گوی شده پیش تو چوگان چرخ!

میرداماد (میر محمدباقر حسینی استرآبادی)

مشرق الانوار در جواب مخزن الاسرار

بسم ‌الله الرحمن الرحیم
فاتحه‌ی مُصحَفِ امّید و بیم

نامه که آراسته چون جان بُوَد
حمد خدا زینت عنوان بُوَد

ملا محمدمحسن فیض کاشانی

بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم

بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم
انیس جان غم فرسوده‌ی بیمار هم باشیم

شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدگر سوزیم
شود چون روز، دست و پای هم در کار هم باشیم

ملا محمدمحسن فیض کاشانی

ای دل و جان من فدای محمد

ای دل و جان من فدای محمد
های و هوی من از برای محمد

آمده ام تا زبان به مدح و ثنایش
بگشایم کنم دعای محمد

ملا محمدسعید (اشرف) مازندرانی

ساقی‌نامه‌ی اشرف مازندرانی

دلا مژده بادت که نوروز شد
چو می‌ بوی گل عشرت اندوز شد

بهار آمد و یافت عالم فرح
چمن گشت لبریز گل چون قدح

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

در ستایش شه سریر امامت حضرت رضا علیه‌السلام

بهار آمد و آفاق را سحاب گرفت
ز سایه، چهره‌ی ایام آفتاب گرفت

هوا زمین و زمان را ز گرد کلفت شست
بهار بهر جنون خوش گلی در آب گرفت

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

در مناقب حضرت امام محمدتقی علیه السلام

حشمت از سلطان و راحت از فقیر بی نواست 
چتر از طاووس لیک اوج سعادت از هماست

راحت شاه و گدا را زین توان معلوم کرد
کاو به صد گنج است محتاج این به نانی پادشاست

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

در ستایش حضرت امیرالمؤمنین علی مرتضی علیه السلام

چیست ای دل عالم هستی؟ بیابان فنا
هر طرف موج سرابی از گذار عمرها

هر گیاه سبز در وی، تیغ زهرآلوده‌ای
هر سر خاری در او دل‌دوز تیری جان ربا

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

نیست غیر از سرفرازی، حاصل افتادگی!


با همه نیرنگ، تا کی گفتگوی سادگی؟
خودفروشی چند، با این دعوی آزادگی؟

خاکساران را، در آن درگاه، قرب دیگر است
سجده‌گاه خلق شد، سجّاده از افتادگی

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

هم چو ناخن، شده خم بر در سلطان تا کی؟

هم چو ناخن، شده خم بر در سلطان تا کی؟
در گشاد گرهِ جبهه‌ی دربان تا کی؟

زآب روی و مژه‌ی تر، ز تذلّل پی نان
آب و جاروب ‌کشی بر در دونان تا کی؟

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

نماز عاشقان باشد، همه مستی و بی‌هوشی

نماز عاشقان باشد، همه مستی و بی‌هوشی
حضورش: غیبت از خود، ذکر: از عالم فراموشی

قیام: استادگی از جان، قعود: افتادگی از پا
اذان: فریاد از دست خود و تعقیب: خاموشی!

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

بگسل علاقه زین تن ناپاک ای نفس!

گاهی سری به خاطر غمناک می‌کشی 
دامان حسن خویش، بر این خاک می‌کشی

پنداشتم که سایه‌ی نخل بلند توست
آن طرّه‌ی سیاه که بر خاک می کشی

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

صد شکر کز غم تو ندارم شکایتی

هستیم خسته، مرهم لطفی، ترحّمی!
گشتیم سرمه، گوشه‌ی چشم، عنایتی!

با خویش، ما حساب به وصل تو می‌کنیم
پیش تو بگذرد اگر از ما حکایتی

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

اشک ندامتم ده و رنگ خجالتم

یارب ز چرک مال جهان، بخش نفرتم
زآلایش تعلّق آن ده طهارتم

از دست رفت پای، بده دست و پای سعی
تن گشت هم چو سرمه، بده چشم عبرتم

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

مژده باد ای دل، که اینک می‌رسد ماه صیام

مژده باد ای دل، که اینک می‌رسد ماه صیام
دارد از حق بهر امّید گنهکاران پیام

وه چه مه! شوینده‌ی عصیان خلق از نامه‌ها
وه چه مه! خواهنده‌ی عذر گناه خاص و عام

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

تعریف خموشی به زبان راست نیاید

هرگز به جهان کار کجان راست نیاید
تیری که بُوَد کج، به نشان راست نیاید

از فیض خموشی، بشنو مدح خموشی
تعریف خموشی به زبان راست نیاید

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

در ستیز خلق مردی، در جهاد نفس، زن

ای ذلیل آرزوها، با دو صد عیب چنین
چون توانی گشت در درگاه عزّت ارجمند؟

نشنوند اهل زمان گر شعر «واعظ»، دور نیست
زآن که شعر خال و خط خواهند، این پند است پند!

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

سخن ‌گر بر زبان یک نقطه افزاید، زیان گردد1

ز پرگویی زبان کس را وبال دین و جان گردد
سخن ‌گر بر زبان یک نقطه افزاید، زیان گردد

امانت‌دار حرف خود، مگردان ساده‌لوحان را
نفس در خانه‌ی آیینه، نتواند نهان گردد

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

گر دست مفلس است، ولی دل توانگر است


دل با توکّل است، گرَم کیسه بی‌زر است 
گر دست مفلس است، ولی دل توانگر است

باشد توانگری نه همین جمع ملک و مال
بر دادن است هر که توانا، توانگر است

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

به شور عشق، نتوان جمع کردن خواب شیرین را

به آشوب جهان هر کس که تن درداد، فارغ شد
ز سیل تندی توسن، چه پروا خانه‌ی زین را؟

گذشتن از بر بدطینتان، بدطینتی آرد
گذار از شوره‌زاران، شور سازد آب شیرین را

ملا محمدرفیع واعظ قزوینی

لطفت، برات روزی مردم نوشته است

ای نام دل گشای تو عنوان کارها
خاک درِ تو آب رخ اعتبارها

خورشید و مه، دو قطره ز باران فیض تو
مدّی ز جنبش قلمت روزگارها

ملا علیرضا تجلی یزدی

از مثنوی معراج الخیال، در صفت معشوق

بر سرم دیگر همای عشق یار
ریخت طرح خارخار از عشق یار

شوق بر گرد دلم پر می‌زند
در طپیدن حلقه بر در می‌زند

صفحه 1 از 7ابتدا   قبلی   [1]  2  3  4  5  6  7  بعدی   انتها