علی باقری

یلدایِ سرخ

بِسم الله الرّحمن الرّحیم

دِگر سنِّ من از چهل هَم گذشت
وَ این سال ها بی تو با غَم گذشت


بگو کِی می آیی تو ای صبحِ عشق ؟؟؟
که از نیمه یلدای تارَم گذشت


نه تنها نبودم وَ آن لحظه ها
به همراهیِ دُرِّ شبنَم گذشت


مَرا هفت خان بود و در راهِ عشق
نَبردم همانندِ رستَم گذشت


مَرا توبه کار و فروتن ببین
غرورِ جوانی مسلَّم‌ گذشت


ببخشا مرا ای که آئینه ای
چنانکه خدایت زِ آدَم گذشت


طبیبا دلِ زخمی و شام هجر
بدونِ مداوا و مرهَم گذشت


رها گشته بغض و سپس سیلِ اشک
دگر بارشِ ریز و نَم نَم گذشت


بیا مُنجی من‌ پس از سال ها
که دنیای بی تو جهنّم گذشت


علی باقری 

18
| | |
تاریخ انتشار: 25 آذر 1404
4 | 2 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود
تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.