درود بر شما برادر شاعرمدر ابتدا باید گفت که برای یک شاعر نوزده ساله این حد از پختگی کلام و شناخت از مباحث تاریخی و معرفتی جای تبریک فراوان دارد.اما راجع به جزئیات شعر چند مطلب تقدیم میشود:در نگاه اول نکتهای که این غزل را از یک شعر معمولی فراتر برده، انتخاب قافیه است، قافیهای که جزء قافیههای پراستفاده نیست و برای ما نسبتا تازگی دارد، به خصوص این که شاعر ، وجه شنیداری قافیه را مدّ نظر داشته نه شکل نوشتاری آن را، لذا هبوط و شروط با سکوت و قنوت هم قافیه شده است و حتی در اقدامی خلاقانه (موته) هم به عنوان قافیه استفاده شده است. این نوع کار کشیدن از کلمات موجب تنوع در موسیقی کناری شعر می شود البته به نظر من اگر قافیه موته چند بیت پایین استفاده میشد جذابتر بود چون بعد از چند قافیه با یک لحن ثابت، تنوعی ایجاد میشد.نکته مهمتر اینکه استفاده از این قافیه سبب شده است که شاعر ما به موضوعات و مضامین تازهای فکر کند و در شعر استفاده کند. این که میگویند قافیه تازه حرف تازه میآورد سخن درستی ست همانطور که در این اثر میبینیم. اما «قافیه اندیشم و دلدار من/ گویدم مندیش جز دیدار من»، مربوط به وقتی می شود که شاعر در خدمت قافیه قرار بگیرد و از اصل موضوع شعر و ممدوح شعر دور شود نه این که قافیه در خدمت شعر باشد.در نگاهی دقیقتر وجه تمایز این شعر علوی با یک شعر معمولی موضوعات و مضامین بیان شده در آن ست. اشارات خوب به آیات و روایات در تجلیل مقام امیرالمؤمنین و در کنار آن تحلیل منش و روش مولا، از اتفاقات مبارک این شعر است.البته اگر شاعر ما تجربهی بیشتری داشت شاید برخی مضامین را بهتر بیان میکرد؛ مثلا در بیت اول شعر، ارتباط بین دو مصرع چقدر محکم است؟ آیا مصرع دوم که با نگاهی به آیه ٢٣ سوره احزاب، اشاره به موضوعی کمتر بیان شده دارد و آن هم انتظار حضرت علی برای شهادت است (... و منهم من ینتظر) اگر در بیتی دیگر و با مصرع اول بهتری میآمد موفقتر نبود؟ آن هم مصرع اولی که مقدمه خوبی برای این محتوا باشد تا مخاطب دریافت روشنتری از موضوع بیت داشته باشد. راجع به قافیه این مصرع هم که پیش از این نکتهای گفته شد.در حال حاضر مصرع اول شعر ( و نه کل بیت اول) با بیت دوم ارتباط خوبی دارند. بحث از نان جو و گندم و زهد و کرامت مولا و...استفاده از تعبیر غلط غلوط که به وزانت بقیه کلمات این شعر نیست، در بیت سوم خوش نشسته است، چراکه غلط بودن و حتی سخیف بودن نماز دشمنان حضرت را به خوبی میرساند.در بیت چهارم استفاده از کنایه به باد رفتن خدای سامریان خیلی خوب است چرا که گوساله سامری هم با باد به صدا درمیآمد.در ترکیب «حی لایموت علی» ایهام زیبایی نهفته است، چرا که «علی» هم نام مولاست هم نام خداوند متعال.بیت بعد هم اشاره به سیره مولاست که برای همه ما لازم الاجراست حتی در زبان شعر. ما شعرا چقدر در اشعار خود به این روش مولا عمل کردهایم و ضمن بیان مطالب حق، ادبیات و لحن حضرات معصومین را به کار بردهایم؟بیت آخر اشاره خوبی دارد به حدیث سلسلةالذهب و ردیف از لحاظ مصداقی ایهام خوبی دارد بین علی ابن ابیطالب و علی ابن موسی الرضا. اما در مصرع اول، یگانه شاهد عقد بودن نیشابور به چه معناست و یا اشاره به کدام حکایت یا روایت دارد؟ من متوجه نشدم و یقینا مخاطبان دیگری هم مثل من دچار ابهام در دریافت معنای این مصرع خواهند شد.برگشتن به این شعر و بازآفرینی برخی ابیات و مصرعها با وجود این قافیه و ردیف کار سختی ست اما شما از عهده برمیآیید به لطف حضرت امیر.اما چند نکته مختصر راجع به دو رباعی ارسالی:رباعی اول بافتار و ساختار خوبی دارد اما مصرع سوم به چه معناست؟ (دنیا که فرار کرده مثل سایه)، هم منظور از فرار دنیا چیست و هم مثل سایه فرار کردن چه وجهی دارد؟ اگر این ابهام نبود و مصرع سوم مقدمه روشنی فراهم میکرد با یک رباعی خوب مواجه بودیمدر رباعی دوم مثل غزل علوی، انتخاب قافیه برای من جذاب بود، قافیه گذرا، درآ و مرا جذاب و زیبا است و توجه شما به اینکه علاوه بر (ا) که حرف قافیه است حرف (ر) هم رعایت بشودغنای بیشتری به موسیقی قافیه داده است کاری که اصطلاحا به آن اعنات یا لزوم مالایلزم میگویند. اما این قافیه مناسب چه فضایی ست؟ به نظر من در یک شعر عارفانه یا عاشقانه یا حدیث نفس و فضاهایی از این دست این قافیه به خوبی جواب میدهد ولی برای مصرع سوم این شعر که حرف اصلی این رباعیست شاید این قافیه کم رمق است و نتوانسته حمایت خوبی از مصرع سوم داشته باشد. اصلا به زعم من مصرع (کشتند کسی را که سر یاری داشت) میتواند خود مصرع چهارم یک رباعی باشد مصرعی که هم تعریضی در آن است هم مرثیهای معرفتی. تازه میتوان برای سر یاری داشتن هم ارتباط لفظی و معنایی بیشتر و بهتری در شعر، به شکل شاعرانه ایجاد کرد.
لینک مطلب: هزار نکته بیاموز
ایول عجب تستی
لینک مطلب: تست