همچو فرماه بُوَد کوه کنی پیشه ی ما
کوه ما سینه ی ما ناخن ما تیشه ی ما
شور شیرین ز بس آراست ره جلوه گری
همه فرهاد تراود ز رگ و ریشه ی ما
بهر یک جرعه ی می منّت ساقی نکشیم
اشک ما باده ی ما، دیده ی ما شیشه ی ما
عشق شیری ست قوی پنجه و می گوید فاش
هر که از جان گذرد بگذرد از بیشه ی ما