روز روشن دیدم و روی توام آمد به یاد
ظلمت شب آمد و موی توام آمد به یاد
قامت سروی لب جویی بدیدم دلفریب
واندر آن دم قدّ دلجوی توام آمد به یاد
نوبهاران بوی گلها مست و مدهوشم نمود
من چه گویم بوی خوشبوی توام آمد به یاد
لشگر گل صف به صف دیدم به صحرا صف زنان
خود به خود آن فرّ نیروی توام آمد به یاد
عکس روی یوسفی دیدم به لوحی، بی درنگ
دیده و مژگان و ابروی توام آمد به یاد