یارب از قرب جوار دوستان دورم مکن
ز دیار عاشقان خویش مهجورم مکن
تا دلم از پا نیفتادَه ست دستم را بگیر
زیر پای دشمنان پامال، چون مورم مکن
چون شدم بین خلایق با حقایق روبه رو
تا حقایق را ببینم در زمان کورم مکن
گر غم عالم به گردون برد فریاد مرا
در حضور غم نصیبان، شاد و مسرورم مکن
یا مرا از بند خودخواهی رها کن در زمان
یا به خوبی در میان خلق مشهورم مکن
چون که از این رهگذر بستم به جان بار سفر
در دل تاریک شب از مهر، بی نورم مکن
::
چون «زرافشان» آستان بوس رضایم ای خدا
در دو عالم یک دم از این آستان دورم مکن