بیا که بی تو شکوفه غریب می ماند
زمانه در هوس بوی سیب می ماند
بهار بی قدم آسمانی ات ای گل
جُدا ز رایحه های نجیب می ماند
ترنّمی به مشام سحر نمی شکفد
بهار حنجره، بی عندلیب می ماند
بدون نور تو ای آفتابِ مأذنه ها
مناره های تجلّی غریب می ماند
ضریح آینه ها را غبار می گیرد
مسیح عاطفه ها بر صلیب می ماند
در انتظار تو دستان باز پنجره ها
به سمت روشن «اَمّن یُجیب» می ماند