اجنبی صاحب عزت شد و ما خوار شدیم
دیر بیدار شدیم
خواب بودیم و به غرقاب گرفتار شدیم
دیر بیدار شدیم
کشتی صحت و امنیت و دین در گرداب
بود و بودیم به خواب
ما که جستیم ز جا غرق در ابحار شدیم
دیر بیدار شدیم
بهر بلعیدن ما دشمن شیطان رفتار
کام بگشود چو مار
ما ز خود بی خبر و طعمه ی این مار شدیم
دیر بیدار شدیم
سخن شیعه و سنی و دورنگی و نفاق
کردمان سست رواق
تا که دیوار شکست و ته دیوار شدیم
دیر بیدار شدیم
ماند از ملت غربی و اروپ فعال
کار ما پس سی سال
تا انیس چپق و مونس سیگار شدیم
دیر بیدار شدیم
در زمانی که کند ترک شراب اهل فرنگ
کار ما شیره و بنگ
پست و بدبخت و و سیه روز از این کار شدیم
دیر بیدار شدیم
شد برون از کف ما عصمت و دین و ایمان
با هنرهای جهان
بس که با مردم بی علم و عمل یار شدیم
دیر بیدار شدیم
خصم چون خواست که ما را کند از خانه برون
گشت مغلوب و زبون
ما به پای خودمان خارج از این دار شدیم
دیر بیدار شدیم
لقمه ی نان نرساندیم به مسکین و فقیر
نه به ایتام صغیر
نه به بیوه زن بی چاره مددکار شدیم
دیر بیدار شدیم
بود بیمار فتاده به گذر بی دارو
مثل خاک جارو
نی پی دارو نه غم خور بیمار شدیم
دیر بیدار شدیم
قطع شد برف زمانیّ و باران بهار
به غم قحط، دچار
بهر قطع رحم و دشمنی جار شدیم
دیر بیدار شدیم
جاده¬ی بیع و شرا شد به روی ما بسته
دل ما شد خسته
چون که با سکه¬ی جعلی سوی بازار شدیم
دیر بیدار شدیم
گر نشستیم پسِ میز از اخذ رشوه
روی ما گشت سیه
روز بازار، خیانت گر و غدّار شدیم
دیر بیدار شدیم
لقمه چون گربه ربودیم به هر لیل و نهار
از طعام بیمار
گرچه در بین شفاخانه پرستار شدیم
دیر بیدار شدیم
گفت «بهلول» بسازید به قرآن رفتار
تا نگردید افگار
ما نکردیم عمل لاجرم افگار شدیم
دیر بیدار شدیم