محمد خانمحمدی
28 اردیبهشت 1404

مبدأ فیض چشمه ی توحید

می لعلش حلاوتی دارد
لب شیرین ملاحتی دارد

شور شیرین که گفته اند اینجاست
خسرو ما حکایتی دارد

چشمه ی خلد کوثر و تسنیم
زآب لعلش کنایتی دارد

مبدأ فیض چشمه ی توحید
آب حیوان بدایتی دارد

انتظار سپیده را مانَد
با دل شب رفاقتی دارد

خوشه خوشه ستاره از چشمش
شب روان را دلالتی دارد

وقت قدقامت سروش سحر
قامت او قیامتی دارد

نیست همتای او به ملک وجود
به خدایش شباهتی دارد

زیر باران تیر ابر بلا
کوه صبر است طاقتی دارد

داغداری ز درب و دیوار است
با شقایق قرابتی دارد

عَلَم عدل مرتضی بر دوش
هر علمدار رایتی دارد

چون نسیم سحر به گلشن قدس
گل نرگس طراوتی دارد

می رسد نوبتش بگو پس کی؟
زآن که هر کار، ساعتی دارد

بوی پیراهنم رسد ز "صبا"
خواجه گویا عنایتی دارد

24
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود