سید عبدالرحیم سبزواری (عبرت)
29 اردیبهشت 1404

که شیخ صومعه خود مبتلای خویشتن است

به بند زلف تو دل مبتلای خویشتن است
که مرغ هرزه به دام از هوای خویشتن است

در این چمن گل و خار ار قرین یکدگرند
عجب مدار که هر یک به جای خویشتن است

چو شمع شب همه شب در فنای خویشتنم
چرا که عین بقا در فنای خویشتن است

بیا به میکده وز جام بی خودی می‌ نوش
که شیخ صومعه خود مبتلای خویشتن است

گسیخت بند کفن‌های همدمان و دریغ! 
هنوز خواجه به بند قبای خویشتن است

دلا ز صومعه اسرار جام جم مطلب
که سرّ جام جم اندر سرای خویشتن است

ز خانقاه و خرابات، نقد فیض مجوی
که سیرگاه جهان در فضای خویشتن است

ز حرف و طعن حسودان مرنج و دل خوش دار
که هر که در گرو کرده‌های خویشتن است

گمار همت خود بر رضای حضرت دوست
 که قدر همت هر کس بهای خویشتن است

بکوش «عبرت» و تخم سعادتی می‌پاش
 که حاصل بد و نیک از برای خویشتن است 

18
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود