در این دفتر، اشعار علما و بزرگان حوزوی غیر معاصر منتشر شده است
گویند دری از خلد، بگشوده شود در قمما فاتح الابوابیم، ای بخت چه خسبی؟ قم!مهر من و قهر من هر یک به مقام خودآن نوش ز سر تا پا وین نیش ز دَم تا دُم
منم آن شاعر معروف به هر شهر و بلدمرکز دایرهی بخت بد و طالع بدبر سرم تاخته یک لشکر بی حدّ و عددنفراتش همه خونریزتر از ببر و اسدافسرانش همه داءُالسرطانند و اسد
به بند زلف تو دل مبتلای خویشتن استکه مرغ هرزه به دام از هوای خویشتن استدر این چمن گل و خار ار قرین یکدگرندعجب مدار که هر یک به جای خویشتن است