ای پادشه مملکت هر دو جهان
مقهور تو هر مطیع و هر نافرمان
از مرحمت و عفوِ تو در این عالم
پیداست که عادت تو باشد احسان
چون رحمت تو بر غضبت پیش گرفت
این قصّه چو مرهم به دل ریش گرفت
قربان بشارت و بشارت دهِ تو
آن صدرنشین کز همه کس پیش گرفت
ای یار! تویی طبیب درد بیمار
بیماری دل مرا کشد آخر کار
لطف و کرمت اگر که گیرد دستم
هرگز نَبُوَد مرا به درمانی کار