میرزا حبیب الله مجتهد خراسانی
1 خرداد 1404

گوهر خود را هویدا کن کمال این است و بس 

گوهر خود را هویدا کن کمال این است و بس 
خویش را در خویش پیدا کن کمال این است و بس

سنگ دل را سرمه کن در آسیای درد و رنج
دیده را زین سرمه بینا کن کمال این است و بس

همنشینی با خدا خواهی اگر در عرش رب
در درون اهل دل جا کن کمال این است و بس

هر دو عالم را به نامت یک معمّا کرده‌اند 
ای پسر حلّ معمّا کن کمال این است و بس

دل چو سنگ خاره شد ای پور عمران با عصا
چشمه‌ها زین سنگ خارا کن کمال این است و بس

پند من بشنو به  جز با نفس شوم بدسرشت
با همه عالم مدارا کن کمال این است و بس

ای معلّم زاده، از آدم اگر داری نژاد
چون پدر تعلیم اسما کن کمال این است و بس

چند می‌گویی سخن از درد و رنج دیگران؟
خویش را اوّل مداوا کن کمال این است و بس

باد در سر چون حباب ای قطره تا کی خویش را؟
بفکن از خود عین دریا کن کمال این است و بس

ای که گیتی هر دو را یک تار گیسویت بهاست
غیر را با خویش سودا کن کمال این است و بس

سوی قاف نیستی پرواز کن بی پرّ و بال
بی محابا صید عنقا کن کمال این است و بس

چون به دست خویشتن بستی تو دست و پای خویش
هم به دست خویشتن وا کن کمال این است و بس

کوری چشم عدو را روی در روی «حبیب» 
خاک ره بر فرق اعدا کن کمال این است و بس 

8
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود