سید حسین رضوی همدانی (غبار همدانی)
31 اردیبهشت 1404

ما خیل عشق بازان هجرانمان بلا بود

روزی که کلک تقدیر در پنجه‌ی قضا بود
بر لوح آفرینش غم سرنوشت ما بود

زآن پیش تر که نوشد خضر آب زندگانی
ما را خیال لعلت سرمایه‌ی بقا بود

روزی که می‌گرفتند پیمان ز نسل آدم
عشق از میان ذرات در جستجوی ما بود

ساقی شراب شوقم دیشب زیادتر داد
گر پاره شد ز مستی پیراهنم به جا بود

بر عاصیان هر قوم بگماشت حق بلایی
ما خیل عشق بازان هجرانمان بلا بود

ساقی لباس زهدم صد ره به می فروشست
تا پاک شد ز رنگی کآلوده‌ی ریا بود

گر در محیط حیرت غرقم گناه من چیست؟
در کشتی وجودم عشق تو ناخدا بود

می‌خواستم که دل را از غم خلاص یابم
داغ جدایی آمد وین آخرالدوا بود

13
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود