خیال توبه کردم دی ز مستی
ولی از توبه نی از میپرستی
بیا ساقی بده می تا بشویم
ز لوح خودپرستی نقش هستی
مرا درسی که استاد ازل گفت
حدیث عشق بود و رمز مستی
نپنداری که زالی با کلافی
به عمدا نرخ یوسف میشکستی
چو شاه عشق، باج از ملک دل خواست
نمیبخشد به عذر تنگ دستی
تو صاحب نعمتی ساقی ببخشای
به مخموری که دارد تنگ دستی