سید احمد پیشاوری (ادیب پیشاوری)
31 اردیبهشت 1404

بکشت غمزه‌ی خونریز تو مرا صد بار

سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم
اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

چو بگذری قدمی بر دو چشم من بگذار 
قیاس کن که منت از شمار خاک درم

بکشت غمزه‌ی خونریز تو مرا صد بار
من از خیال لب جان فزات زنده‌ترم

گرفت عرصه‌ی عالم جمال طلعت دوست
به هر کجا که روم آن جمال می‌نگرم

به رغم فلسفیان بشنو این دقیقه ز من
که غایبی تو و هرگز نرفتی از نظرم

اگر تو دعوی معجز عیان بخواهی کرد 
یکی ز تربت من برگذر چو درگذرم

که سر ز خاک برآرم چو شمع، دیگر بار
به پیش روی تو پروانه‌وار جان سپرم

مرا اگر به چنین شور بسپرند به خاک
درون خاک ز شور درون کفن بدرم

بدان صفت که به موج اندرون رود کشتی
همی رود تن زارم در آب چشم ترم

چنان نهفتم، در سینه داغ لاله‌رخان
که شد چو غنچه لبالب ز خون دل،  جگرم 

14
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود