ملاعلی فاخر مازندرانی
1 خرداد 1404

نوحه عاشورایی


آه که شد کشته ز تیغ و سُنین
بلبل گلزار پیمبر، حسین
آه حسینم حسین
از غم او غمکده شد آسمان
ناله کنان جمله‌ی قدوسیان
خیل ملائک به فلک در فغان
قامت جبریل امین، شد کمان
آه که افکنده ز سر، مغفر خود خسرو خاور، ز غمِ سبط پیمبر، شده برجیس نواگر،
چو شده زهره مکدّر، به غمِ ماهِ منورّ، عطارد زده بر سر، زحل سوخته¬پیکر،
 همگی تا صف محشر، که ایا خالق اکبر، به چه جرم این همه محنت، شده بر بلبل گلزار پیمبر، حسین
آه که شد کشته ز تیغ و سُنین
آه حسینم حسین

آدم خاکی به جبین خاک زد
عیسی از این خاک به افلاک زد
یوسف دین پیرهنش چاک زد
نوح نبی سینه چو حکاک زد
آه که شد سینه زنان، حضرت ادریس نبی، صالح و ایّوب و خلیل و یسع و هود و شعیب و زکریا،
دگر حضرت یحیی، دگر حضرت موسی، دگر مریم و عیسی، دگر لوط و چو داوود و سلیمان نبی، جمله سیه‌پوش، سراپا همه بر بلبل گلزارِ پیمبر، حسین
آه که شد کشته ز تیغ و سُنین
آه حسینم حسین

بلبل گلزار ز غم لال شد
قمری از این هایله پامال شد
پیکر سیمرغ چو غربال شد
در صف مرغان همه زلزال شد
آه که توفان بلا شد به چمن، بحر ستم، صرصر غم، آمده بر صحن گل و لاله‌ی حمرا
دگر سنبل رعنا، دگر سوسن زیبا، دگر نرگس شهلا، دگر یاسمن و نسترن و ضیمرن و لاله و مریم،
همه پژمرده و نالان، ز غم بلبل گلزار پیمبر حسین
آه که شد کشته ز تیغ و سُنین
آه حسینم حسین

ناله زنان، کوه و بیابان نگر
نوحه کنان خیل بنی جانّ نگر
دست به سر، فرقه‌ی انسان نگر
داغ عزا بر دل حیوان نگر
آه که افتاد ببین، آتشِ کین، روی زمین، سوخت از این خانه‌ی دین حاصل دنیا، دگر غائب و پیدا
دگر وحشی صحرا، دگر ماهی دریا، دگر دشت و در و بحر و بر و خشک و ‌تر و هر شجر و
هر ثمر و اشک ‌تر از دیده روان، یک سره بر بلبل گلزار پیمبر حسین
آه که شد کشته ز تیغ و سُنین
آه حسینم حسین

باغ جنان گشته چو ماتم¬سرا
حوری و غلمان همه اندر عزا
گشته نگون، قصر زمرّد ز پا
رفته هم از کوثر و زمزم، صفا
آه که شد اهل جنان، گریه کنان، اشک روان، جامه دران، سینه زنان، جنّتِ اعلی، دگر جنتِ مأوا،
دگر نخله‌ی طوبا، دگر قصر مطلّا، دگر شهد مصفا، چو افسرده و پژمرده و غم خورده و دل‌مرده
چنان حلقه‌ی ماتم، زده بر بلبل گلزار پیمبر حسین
آه که شد کشته ز تیغ و سُنین
آه حسینم حسین

ناله کن ای سینه، پیمبر رسید 
گریه کن ای دیده که حیدر رسید 
چاک زن ای جامه حسن دررسید 
گو به حسین آه که مادر رسید 
آه سیه پوش پیمبر شد و مدهوش چو حیدر شد و بی‌هوش برادر شد و هم حمزه مکدر شد و صد نیش به جعفر شده، ای وای امان، آه فغان، آه که در کرب وبلا، آمده زهرا، فغان برده به افلاک، بزد جامه‌ی خود چاک، به سر خاک چو غمناک، که یارب ز چه راه این همه ظلم آمده بر بلبل گلزار پیمبر حسین
آه که شد کشته ز تیغ و سُنین
آه حسینم حسین

فاطمه آمد چو به نعش پسر
سینه زنان دستی و دستی به سر
چاک زده جامه ی خود سربه¬سر
گفت که ای رودِ من، ای تاجِ سر
آه بمیرد ز غمت مادرِ افگار تو ای، کُشته‌ی بی‌یار من ای، طفل وفادار من ای، مانده گرفتار من ای، شمع شب تار من ای، وای امان، آه فغان، آه کجا آن سرِ انور، کجا دختر و خواهر، کجا اکبر و اصغر، مگر آه نگون گشته و آغشته به خون¬گشته، به راه تو ایا بلبل گلزار پیمبر حسین
آه که شد کشته ز تیغ و سُنین
آه حسینم حسین

خیز نشین در برِ من، جانِ من
کودک پرورده‌ی دامان من
کن قدمت رنجه، تو مهمان من
کن نظر این حال پریشان من
آه ببین فاطمه از مهر تو گریان و پریشان و خروشان و نواخوان و هراسان، به برَت آمده‌ ای مرهم مادر، ایا همدم مادر، ایا پر غم مادر، ببین آه و فغانم، ببین اشک روانم، ببین قد کمانم، ببین سرور من، پیکر من، معجر من بر سر من، گشته سیه، از غمت ای بلبل گلزار پیمبر حسین
آه که شد کشته ز تیغ و سُنین
آه حسینم حسین

کیست که جان در ره جانان کشد
کیست دو فرزند به مهمان کُشد
کیست چنین تازه جوانان کُشد
کیست که هفتاد دو قربان کُشد
آه حسین است که در راه خدا، راه وفا، راه صفا، بهر هدا، بهر صفا، کرده عطا، کرده فدا، چون سرِ عباسی و اکبر، دگر عونی و جعفر، چون عبداللَّه و اصغر، چو قاسم مَهِ انور، همه تازه نهالان و خرامان، گلستان نبی و علی و فاطمه، صد حیف اَبَر بلبل گلزار پیمبر حسین
آه که شد کشته ز تیغ و سُنین
آه حسینم حسین

«فاخر» از این غُصه فغان برکشد
دیده‌ی وی، آب به دفتر کِشد
خامه حجاب از رخِ محشر کشد
سینه¬ی او شعله‌ی آذر کشد
آه عزادار بُوَد فاخر و از اول و از آخر و در باطن و در ظاهر و در غایب و در حاضر از این غم، بُوَد صاحب ماتم، کند ناله دمادم، دو چشمش یم قلزم، به آن کان سخا، بحر عطا، شافع ما، روز جزا، کُشته¬ی کین در ره دین، حبل متین، بلبل گلزار پیمبر حسین
آه که شد کشته ز تیغ و سُنین
آه حسینم حسین
 

15
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود