ملاهادی بیرجندی
31 اردیبهشت 1404

مناظره ی تیر و طیر

میان تیر و طیری در پریدن
فتاد اندر هوایی گفتگویی

به مرغک گفت تیر تیزپرواز
چرا چون من به آسانی نپویی

شنیدم مرغکش آهسته می گفت
یکی بگذار رسم تندخویی

چو افتادی و نیرویت شد از دست
گرت گویم چه می گفتی چه گویی؟

تو را نیرو ز شست تیرزن بود
من از خود دارم ار دارم شُکویی

تو را پَر عاریت بود و گرفتند
که نَبْوَد عاریت را رنگ و بویی

تو ای انسان، همان تیری که گیرد
هواپیمایی از کویی به کویی

و یا چون شیر پرده کز دمِ باد
همی جُنبند از سویی به سویی

و یا اندر خم چوگان تقدیر
یکی بی پا و سر غلتنده گویی

اگر داری هوای اوج رفعت
در آن ساحَت سخن را خود نگویی

که ما و من ندارد ره به آن¬جای
وگرنه خویش را بی جستجویی

گرت او قدرتی داد و شکوهی
حذر کن تا نپنداری که اویی

از او می جو که نیرویش دهد جای
گر آرد رای، بحری در سبویی

که بی عونش اگر فرعون دهری
نیاری آوری آبی به جویی

ز پیشاورد طغیان بر حذر باش
اگر خواهی که داری آبرویی

چه باک است آفتابی را که دارد
غباری جست وخیز و های وهویی
 

19
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود