میرزا محمد محیط قمی
1 خرداد 1404

در مدح حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام


در مدح حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام

منم که شهره به سرگشتگی به هر کویم
فتاده در خَم چوگانِ عشق چون گویم

هوای گلشن فردوس برده از خاطر
نسیم روح فزا خاکِ آن سر کویم

چنان ز خویش تهی گشته ام، ز جانان پُر
که گر ز پوست برآیم، تمام، خود اویم

عجب مدار اگر مشک بوی شد نَفَسم
که همدمِ سرِ آن زلف عنبرین مویم

هزار سلسله بگسسته ام ز شور جنون
از آن زمان که گرفتارِ تارِ آن مویم

به سوی خویش کشم روزگار رفته ز دست
اگر به چنگ فتد آن کمند گیسویم

به زعم آن که زند طبل عشق زیر گلیم
حدیثِ حُسن تو بر بام عشق می گویم

درون سینه دلم از طَرَب به رقص آمد
در آن زمان که تو بنشسته ای به پهلویم

تو را به تیغ چه حاجت برای کشتن من
که خود هلاک کند آن کشیده ابرویم

مرا ز پای نیفکنده نیز برده ز دست
سپید ساعد آن شوخ سخت بازویم

ز بس به روز فراقت گریستم، بگرفت
تمام روی زمین را سرشک چون جویم

هزار بار گَرَم هم چو تاک سر بزنی
ز شوق تیغ تو بارِ دگر همی رویم

اگر پیاله گرفتم ملامتم مکنید
به باده رنگ ریا را ز خرقه می شویم

حوالتم به می ‌ناب و لعلِ یار کند
علاج درد دلِ خود ز هر که می جویم

ز فیضِ خاکِ درِ مجتبی شه کونین
به آب خضر زند طعنه نظم نیکویم

ولیّ ایزد یکتا، دوم امام حسن
که هست مدحت او طبع و عادت و خویم

گرم به تیغ زنند، از درش نتابم رخ
که فیض او دَرِ دولت گشاده بر رویم

به هر کجا که روم روی دل به جانب اوست
که نیست دیده ی امّید از او دگرسویم

چو دستبرد سپهرم ز پا برآرد، من
طریق بندگی اش را به سر همی پویم

مرا به روز قیامت «محیط» فخر و شرف
همین بس است که مدّاح حضرت اویم 

12
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود