خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند
نصیب دشمن ما را، نصیب ما نکند
من و ز کوی تو رفتن؟ زهی خیال محال
که دام زلف تو هرگز مرا رها نکند
خدای را ز تو بر من عنایتیست بزرگ
اگر فسون رقیب از مَنَت جدا نکند
ز آدمی به جهان نام نیک مانَد و بس
به مهر کوش که گیتی به کس وفا نکند
من از جفات نترسم، ولی از آن ترسم
که عمر من به جفات این قَدَر وفا نکند
حبیب، خواری من خواست بر مراد رقیب
خدا مراد دل هر کسی روا نکند
«ادیب»! این همه دلگرم سوز آه مباش
که سوز آه تو تأثیر در قضا نکند