سیدکاظم بلبل
31 اردیبهشت 1404

آری تو توانی که کنی مور، سلیمان

ای نام تو سردفتر دیباچه ی دیوان
وی حمد تو شیرازه‌ی مجموعه‌ی عنوان

از نام تو بر چرخ چَمَد عیسی مریم
وز حمد تو بر رود رَوَد موسی عمران

مشغول ثنای تو دل خلق دو عالم
مشمول عطای تو چه دانا و چه نادان

آن یک به تمنای تو در زاویه در ذکر
وآن یک به تولای تو در بادیه پویان

هر کس به تمنای خریداری فضلت
وا کرده به بازارِ سر کوی تو دکان

از پنجه ی تقدیر تو شد خسته و بسته
بازوی نریمان و دل رستم دستان

بر شاه و گدا رزق تو بخشی به شب و روز
ای شاه و گدا درخور احسان تو یکسان

شاهان جهان را تو دهی حشمت و شوکت
خوبان جهان را تو دهی راحت و ریحان

نُه چنبره ی چرخ و شب و روز و مه و سال
بر خطه ی خاک از تو بُوَد مجمره گردان

کیهان به تو نازنده و کیوان به تو روشن
ماه از تو فروزنده و مهر از تو فروزان

از پرتو تو مشعله ی ماه، شب افروز
وز نور تو رخساره ی خورشید درخشان

بر مار دهی مهره و بر نار دهی نور
سازی ز منی نطفه و بر نطفه دهی جان

بخشی به صدف گوهر و از بحر کشی دُر
بر نافه دهی مشک و جواهر کشی از کان

در محکمه ی عدل تو خم، گردن گردون
وز کوکبه ی لطف تو خرم دل ویران

گاهی به گدایی بدهی شوکت شاهی
آری تو توانی که کنی مور، سلیمان

حیّ و احد و قادر و قیوم و قدیمی
فرد و صمد و واجب و داداری و دیّان

پیدا شده از قدرت تو خلقت کونین
گویا شده از حکمت تو منطق انسان

ای از تو تسلاییِ یوسف به ته چاه
وی از تو شکیبایی ایوب به کرمان

پیمانه کش باده ی تسلیم تو اسلام
پروانه وش جاده ی تمکین تو امکان

بر سفره¬ی انعام تو بنشسته به زانو
جنّ و بشر و دیو و دد و حوری و غلمان

منظور تو هارون شد و مقهور تو قارون
مقبول تو آدم شد و مردود تو شیطان

در دایره ی کنه تو افتاده خِرَد مات
ماننده ی موری که بیفتد به بیابان...

«بلبل» که بُوَد تا که ز حمد تو زند دم؟
وی حمد تو سرسوره ی بسم ‌اللَّهِ قرآن
 

12
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود