ملا علیرضا تجلی یزدی
3 خرداد 1404

چند رباعی

آن را که منزه نَبُوَد ذات و صفات
از درس کلام و حکمتش نیست نجات

در طبع بدان به جهل برگردد علم
در طینت مار، سم شود آب حیات

::

در حسن، حیا آب روان در کشت است
در دل اثرش چو شعله در انگشت است

مشمار نکو حسن خراباتی را
چون معنی بیت هجو، خوبش زشت است

::

پرآبله شد چو خوشه هر چند کفم
یک دانه نشد حاصل از این نُه صدفم

باطن همه ناکامی و ظاهر همه کام
لبتشنه و سیراب، چو درّ نجفم

::

هر راه و روش که بینی از اهل جهان
حال تو بُوَد که یابی اش از دگران

هر کس که سرش به گردش آید، بیند
عالم همه را به رنگ خود سرگردان

::

هر کس دلش از مال جهان مسرور است
از راحت و عیش در حقیقت دور است

ای خواجه توانایی از اسباب جهان 
چون فربهی از گزیدن زنبور است
 

11
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود