ما شیفتهی روی تو از روز الستیم
آشفته چو مویت ز ازل بوده و هستیم
پیش شه حسن تو و بر خاک ره عشق
سر در کف خود هشته، ستادیم و نشستیم
هر رشته که جز رشتهی مهر تو بریدیم
هر عهد که جز عهد و وفای تو شکستیم
در کوی ملامت هدف تیر چو بسمل
در بحر فنا، ماهی افتاده به شستیم
از حلقهی زلفت نتوانیم رهیدن
گر در ره عشق تو ز هر دام بجستیم
در عرصهی تجرید سپهریم، چو خاکیم
در نشئه ی توحید بلندیم، چو پستیم
«داور» نزند هر که می از جام محبّت
ما جرعه از این جام کشیدیم، که مستیم