علی اکبر همدانی (مظهر)
1 خرداد 1404

فرازی از مخمّس معراجیه

فرازی از مخمّس معراجیه

تا پنجه‌ی خورشید به شاخ بره زد پشت
ماهی بره دزدید سر خویش فراپشت
از شاخ گل افروخت صبا آتش زردشت
زد پنجه‌ی خورشید به حرف کهن انگشت
کامروز بود روز نویِ شاه جهان بان

زد خاک به دامان صبا دست توسّل 
کآمیخته با روی دژم بوی قرنفل
صد چاک شد از دست صبا پیرهن گل
بر پیرهن گل زد و بر حنجر بلبل
کافزوده به معشوقی این، عاشقی آن

آراسته در باغ به هر سوی محافل
وز انبُهی ابر سیه مهر و مه آفل
سیماب به زنگار زده عالی و سافل
برخیز و سوی باغ گرای ای دل غافل
زآن پیش که افتد به سرابستان نیران

اشجار ز اوارق چو طوطی به پر و بال
اوراق ز ازهار چو طاووس به دنبال
ازهار ز اثمار چو مشتاق به ایصال
اثمار ز الطاف چو محبوب به افعال
هان زحمت دهقان نگر و رحمت سبحان

در باغ به هر گوشه بت غالیه‌پوشی‌ست
هر قطره که از ابر چکد لؤلؤ گوشی‌ست
در جشن چمن لاله چو گلگونه فروشی‌ست
در هر دل و جانی ز طرب جوش و خروشی‌ست
هر مرغ دگرگون بُوَدش نغمه و الحان

معیار شرف، شخص خرد، مطلع انوار 
سلطان امم، صدر عرب، سید ابرار
اعجوبه کن جوهر حب، ریشه‌ی اسرار
فرزند خلیل، آیت فضل، احمد مختار
تمثال بشر، صورت حق، معنی عرفان

هر چند که رفتار من آموخته باشی
دیدار به نقش قدمم دوخته باشیش
گر در پی این آتشی افروخته باشی
تا چشم به هم برزده‌ای، سوخته باشی
اندوخته یک عمر و تلف کرده به یک آن... 
 

9
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود