شیخ بهایی
3 خرداد 1404

ساقیا! بده جامی، زآن شراب روحانی

ساقیا! بده جامی، زآن شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی

بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را
آن‌چنان برافشانم، کز طلب خجل مانی

بی‌وفا نگار من، می‌کند به کار من
خنده‌های زیر لب، عشوه‌های پنهانی

دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل، کی بُوَد پیشمانی؟

ما ز دوست غیر از دوست، مقصدی نمی‌خواهیم
حور و جنت ‌ای زاهد! بر تو باد ارزانی

رسم و عادتِ رندی ست، از رسوم بگذشتن
آستین این ژنده، می‌کند گریبانی

زاهدی به میخانه، سرخ رو ز می ‌دیدم
گفتمش: مبارک باد بر تو این مسلمانی!

زلف و کاکُلِ او را چون به یاد می‌آرم
می‌نهم پریشانی بر سرِ پریشانی

خانه‌ی دل ما را از کرم، عمارت کن!
پیش از آن که این خانه رو نهد به ویرانی

ما سیه گلیمان را جز بلا نمی‌شاید
بر دل «بهایی» نِه هر بلا که بتوانی

25
| | |
| 0 رای

نظرات

تست
7 خرداد 1404

زان شراب روحانی

تست
7 خرداد 1404

زان شراب روحانی

تست
7 خرداد 1404

زان شراب روحانی

تست
7 خرداد 1404

شراب روحانی

تست
7 خرداد 1404

شراب روحانی

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود