شیخ خلیل الله طالقانی

چند رباعی1

ای شوخ! بیا درون درویش نشین
کانِ نمکی، بر جگر ریش نشین
در هجر تو دامنم گلستان شده است
یک دم به کنار کُشته‌ی خویش نشین
* * *

تا کی ز غمش چو شمع گریان باشم
در آتش عشق او فروزان باشم
تا چند در انتظار او آینه‌وار
سر تا به قدم، دیده‌ی حیران باشم
* * *

از گفت و شنید خویش، در هم نشدی
شرمنده ز روی اهل عالم، نشدی
صد مرتبه بیش خر شدی دانسته! 
یک بار چرا به سهو آدم نشدی؟
 

20
| | |
تاریخ انتشار: 19 مهر 1404
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود