ای شیخ بدل نگشت از فقه و ز نحو
خواب تو به بیداری و سُکرِ تو به صحو
عارف به حقایق نشوی تا نشود
فقه تو بَدَل به فقر و نحو تو به محو
::
ای ماهِ رُخِ تو حلِّ هر مشکل من
عنّاب لبت دوای درد دل من
جز خرمن اندوه و غم و غصّه جُوی
از مزرع دیدنت نشد حاصلِ من
::
خورشید فلک به جای پست آوردن
مصحف ز کلیسیا به دست آوردن
از عالمِ غیب هر چه هست آوردن
بتوان، نتوان تو را به شست آوردن