این باغ بوالعجب اثر نوبهار کیست؟
این گلشن طرب، ثمر شاخسار کیست؟
از یک نظر چو مهر به دل جا گرفت و رفت
این ماه پاره روشنی روزگار کیست؟
گفتم دلا غریبی و کوری شنیدهای؟
نشناختم که این گل بیخار و یار کیست
یار منی، نگار منی، بس که دلکشی
گفتم که یار کیست؟ خدیا! نگار کیست؟
عمری زبان به ذکر تو مشغول و تاکنون
با وی نگفتهام که دلم دوست دار کیست!
مجبور گشته چشم تو گویی به خون خلق
تا این مثابه خصمی جان اختیار کیست؟
گفتی که نیست کشتن عاشق شعار من
با خصم خیره یار شدن پس شعار کیست؟
یار است گر قرار دل عالمی به عشق
من عاشق و تو یار، دلم بیقرار کیست؟
گشتند عشق و حسن گرفتار یکدگر
یارب، دل فلک زده در انتظار کیست؟
در بسته، بام بسته، نه دزدی، نه رهزنی
دل را، که زد؟ که برد؟ ببینید کار کیست!
این جای پا و این اثر خون به چشم من
گر دل نبردهاند پی رهگذار کیست؟
ای یار بد ندیده، دلم را تو بردهای
پیداست ور نه زلف تو در زیر بار کیست؟
«مظهر»! دلم طپید، در این دم ز عاشقان
با آن نگار نوبت بوس و کنار کیست؟