درخور حمد و ثنا، بار خدایی ست کریم
که ز خوانِ کرمش بهره بَرَد دیوِ رجیم
نیک و بد را ننمود از درِ احسان محروم
سلطنت داد به فرعون و نبوّت به کلیم
آیت بخشش او نقد روان است و خِرَد
چشم بیننده و گوش شنوا، قلبِ سلیم
«احد» است و «صمد» و «لم یلد» و «لم یولد»
حاکمِ منتقم و عادل و علّام و حکیم
همه ی عمر اگر بنده کند معصیتش
به یکی توبه ببخشد که غفور است و رحیم
غیب ها داند و هرگز ندرد پرده ی کس
عیب ها بیند و پوشد همه زَالطاف عمیم
نَبُرد روزی مجرم به گناهان بزرگ
ندَرَد پرده ی عاصی به معاصیّ عظیم
بی عنایاتش اگر طاعت کونین تو راست
هان مشو غرّه که هست از بَدی خاتمه بیم
با عطیّاتش اگر جرمِ دو عالم داری
دارِ امیّدِ بهشتِ ابد و دارِ نعیم
رحمت بی حد او می دهدم مژده ی خُلد
گرچه از کرده ی خود هست مرا بیمِ جحیم
مالکُ الملکِ ابد، خالقِ ابدان و نفوس
که ز فیض ازلی زنده کند عظمِ رمیم
دولت بیسروپایی به گدایان بخشد
قسمتِ تاجوَران کرد سریر و دیهیم
درخور نعمت او نیست سپاسِ ثقلین
شکر حادث نَبُوَد درخورِ احسانِ قدیم
بارالها به شفیعانِ جزا، احمد و آل
در گذر از گُنه خلق ز الطافِ عمیم
بخْش آزادگی از قید علایق همه را
ایمن از وسوسه ی نفس کن و دیوِ رجیم
بی نیازش ز کسان کن که سگ توست «محیط»
سگ خود را نپسندد به دَرِ غیر کریم