ملا محمدمحسن فیض کاشانی
4 خرداد 1404

بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم


بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم
انیس جان غم فرسوده‌ی بیمار هم باشیم

شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدگر سوزیم
شود چون روز، دست و پای هم در کار هم باشیم

دوای هم شفای هم برای هم فدای هم
دل هم جان هم جانان هم دلدار هم باشیم

به هم یک تن شویم و یک دل و یک رنگ و یک پیشه
سری در کار هم آریم و دوش بار هم باشیم

جدایی را نباشد زهره‌ای تا در میان آید
به هم آریم سر بر گرد هم پرگار هم باشیم

حیات یکدگر باشیم و بهر یکدگر میریم
گهی خندان ز هم گه خسته و افگار هم باشیم

به وقت هوشیاری عقل کل گردیم بهر هم
چو وقت مستی آید ساغر سرشار هم باشیم

شویم از نغمه سازی عندلیب غم سُرای هم
به رنگ و بوی یکدیگر شده گلزار هم باشیم

به جمعیت پناه آریم از باد پریشانی
اگر غفلت کند آهنگ ما هشیار هم باشیم

برای دیده بانی خواب را بر خویشتن بندیم
ز بهر پاسبانی دیده‌ی بیدار هم باشیم

جمال یکدگر گردیم و عیب یکدگر پوشیم
قبا و جبُّه و پیراهن و دستار هم باشیم

غم هم شادی هم دین هم دنیای هم گردیم
بلای یکدگر را چاره و ناچار هم باشیم

بلاگردان هم گردیده گرد یکدگر گردیم
شده قربان هم از جان و منت دار هم باشیم

یکی گردیم در گفتار و در کردار و در رفتار
زبان و دست و پا یک کرده، خدمتگار هم باشیم

نمی‌بینم به جز تو همدمی ای «فیض» در عالم
بیا دمساز هم گنجینه‌ی اسرار هم باشیم

8
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود