فصیح الزمان شیرازی
31 اردیبهشت 1404

به عالمی نفروشیم تار موی تو را

کسی که گفت به گل نسبتی‌ست روی تو را
فزود قدر گل و کاست آبروی تو را

ز پند من عرقت بر رخ است نی ز رقیب
رقیب، روی تو خواهد، من آبروی تو را

ستاده سر به فلک، دست بر دعا شمشاد
که شانه گردد و گیرد به چنگ موی تو را

نگاه خشم تو مفتون نمود مردم را
بنازم آن نگه چشم فتنه خوی تو را 

همیشه رشک محبّان به تیغ ابرویت
از آن بُوَد که چرا می‌کشد عدوی تو را 

نروید از گل من بعد مرگ جز گلزار
اگر به خاک برم آرزوی روی تو را

گرم بیایی و گویی چه برده‌ای در خاک
ز خاک نعره برآرم که آرزوی تو را

به هیچ گرچه تو ما را نمی‌خری امّا 
به عالمی نفروشیم تار موی تو را

به حشر، بار گناهش ز دوش بردارند
گناهکار به دوش ار کشد سبوی تو را

مخور ز سفره‌ی دون همّتانِ لقمه شمار
که دست منّتشان بفشرد گلوی تو را

به خاک درگه او چهره سای، «رضوانی»
که خاک درگهش افزاید آبروی تو را 

13
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود