ای دل! همه دردی، ز کجا میآیی
از کوی کدام دلربا میآیی
ای گَرد! ز کوی کیستی؟ راست بگو
بسیار به چشمم آشنا میآیی!
::
تا دست به همت رسایی نزنی
بر منّت خلق، پشت پایی نزنی
چون حلقه مباش در جهان، چشم تهی
تا هر ساعت درِ سرایی نزنی
::
تا کی پی هر صورت زشتی باشی
در مذهب آب و گل، کنشتی باشی
دل بر نکنی ز قالبی چند تهی
خاکت بر سر! که کم ز خشتی باشی
::
مسواک، چه سود زاهد پاک روان؟
صد ریشه فرو برده طمع در دل و جان
از ذکر ریایی تو هر دم تسبیح
دندان از غصّه میزند بر دندان