شبِ عنبرین بوست، یا موی تو؟
درخشنده ماه است، یا روی تو
چه دلها که از غمزه دوزد به تیر
کمانی که زه کرده ابروی تو
دل ناتوان من از کار رفت
ز پُرکاری چشم جادوی تو
پریشانی دل ندارد شتاب
دراز است شبهای گیسوی تو
ز مسجد به بتخانه، زهّاد را
دوانید محراب ابروی تو
به سرچشمهی زندگانی مدام
من و سایهی سرو دلجوی تو
ابوطالب از غم گشاید دلش
به شام غریبان گیسوی تو