سید اسماعیل بلخی (علامه شهید بلخی)
31 اردیبهشت 1404

ای حامی حقوق بشر انقلاب تو

به خاک پای امام حسین علیه‌السلام

ای حامی حقوق بشر انقلاب تو
مفتاح هر فتوح بُوَد فتح باب تو

گر فایض الحقوق شود فرد و اجتماع
ثبت است بر جریده‌ی حسن الثواب تو

سرمایه‌ات گذشت ز امکان و شرکتش
جز دفتر خدای نگنجد حساب تو

نشریه ی کتاب ملل زآن سفید شد
شد ختم رنگ سرخ به نشر کتاب تو

غوغای پر صدای محرم برای کیست؟
پر شورتر ز یقظه ی کونین خواب تو...

گفتی که موت تیغ چه اعلا و اجمل است
نازند پیروان تو از این خطاب تو

در رهروان راه تو محوند ماسِوی
ای آفرین به فکر تو و انتخاب تو

پیچیده بود بس که سؤال تو در ازل
آمد برون ز خنجر اصغر جواب تو

عباس آبروی تو از ترک آب شد
نایاب گشت آبش و شد کامیاب تو

لب تشنه جان سپردن و خود بحر لایزال
دانم چه رمز بود در این انقلاب تو

داند دلی که محرم اسرار دوست شد
رازی ست در گرفتن زینب رکاب تو

گامی به خیمه بودت و گامی به قتلگاه
آگه نی ام ز سرّ ذهاب و ایاب تو

عشق از کجا شنید که گفتی به خواهرت
کای پرده ی جلال ربویی نقاب تو

اسلام سربرهنه شد از فتنه‌ی رقیب
نَبْوَد وِ را حجاب به غیر از حجاب تو

وه¬وه ز خنده زخم گلویت به چرخ گفت
خوش تابش است بر تنم از آفتاب تو

آه از دمی که حضرت زین‌العباد دید
بر روی خاک گرم، تن مستطاب تو

یارب چه حال داشت که آن‌سان خروش شد
از زینب مقدسه نایب مناب تو

کای حجت خدای! شما را چه حالت است؟
کَافزون شد از تمامی ما اضطراب تو

فرمود عمه این نه مگر حجت خداست؟
کاین سان فتاده در بر قلب کباب تو

گفتا صبور باش! بکش با جبین باز
کاین است امر باب ولایت مآب تو

این دشت و این حسین من و نعش اکبرش
ماییم در رکاب ظفرانتساب تو

«بلخی» ز حال و قال تو آخر ثبوت شد
کز مهر بوتراب، عجین شد تراب تو
 

15
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود