دفتر شعر حوزه، گزیده ای از سروده های شاعران برگزیده حوزوی و عالمان شاعر اشعار این دفتر به انتخاب تحریه سایت شعر حوزه انتخاب می شود
از پشت ذوالجناح... معاذالله... در هرم اشکهای رسول الله این صورت خداست که میافتاد؟! یا خلسه سجود نهایی بودای وارث قیام، جزاک الله، صمصام انتقام، جزاک اللهشاید تمام روضه همین باشد: بغض حسین «کاش بیایی» بود
منم که شهره به سرگشتگی به هر کویمفتاده در خَم چوگانِ عشق چون گویمهوای گلشن فردوس برده از خاطرنسیم روح فزا خاکِ آن سر کویم
آه که شد کشته ز تیغ و سُنینبلبل گلزار پیمبر، حسینآه حسینم حسیناز غم او غمکده شد آسمانناله کنان جملهی قدوسیانخیل ملائک به فلک در فغانقامت جبریل امین، شد کمان
فریاد از فلک که ز امداد و یاریاشقتل حسین، کرده یزید سیاه بختبر خاک تیرهاش ز جفا سرجدا فکندبا آن که بود وارث شاهی و تاج و تخت
چین زلف تو به یک پیچ، صد ارقم شکندهر که بر پای شود راست، به یک خم شکندتار مویی اگر از شانهی لطفت خیزددلنشین است ولی شانه ی آدم شکند
ای از گل رخسار تو خرّم چمنِ حسنوی صدرنشین روی تو در انجمنِ حسنپرورده تو را مادر دهر از لبنِ حسنحسن تو فزون ساخت بها و ثمنِ حسنهر جا که شود ذکر حدیث حَسنِ حسناوّل سخن از حسن تو آید به میانه
مژده رسید آشکار، ز فضل پروردگار که پاک و پاکیزه دار، عذار را از غبارلرزه بر اندام بید، بداد باد امیدبر او در این دم دمید، روح و نشاط بهار
ای حامی حقوق بشر انقلاب تومفتاح هر فتوح بُوَد فتح باب توگر فایض الحقوق شود فرد و اجتماعثبت است بر جریدهی حسن الثواب تو
سری به سلسله اصحاب بی سرت دارندامید موج فرات از لب ترت دارندتو چشمه ای تو زلالی تو آسمان کبودکبودها چه شباهت به مادرت دارند
حافظ! ولی شناس نبودند کوفیانسعدی! چرا شدند بنی آدم این چنین؟«باز این چه شورش است» به دشت غزل وزیدتا بوی محتشم بدهد شعرم این چنین
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانیعروجت را گواهی می دهد این سیر عرفانیطلوعی چون تو چشم صبح را روشن نکرد اینجااگرچه روی نی همچون غروبی سرخ می مانی
مرد آزاده حسین است که بود این هدفشکه شود کشته ولی زنده بماند شرفشعوض آب زر، از خون سر این جمله نوشتای خوش آن کاو نکند بستر راحت، تلفش
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوزنهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوزبهر ویرانی و نابودی بنیان ستمخون جوشان تو چون سیل دمان است هنوز