امام حسین علیه السلام
سید سلمان علوی

تاریخ یک تقابل سیال است در لحظه‌ای به وسعت عاشورا

از پشت ذوالجناح... معاذالله... در هرم اشک‌های رسول الله 
این صورت خداست که می‌افتاد؟! یا خلسه سجود نهایی بود

ای وارث قیام، جزاک الله، صمصام انتقام، جزاک الله
شاید تمام روضه همین باشد: بغض حسین «کاش بیایی» بود

میرزا محمد محیط قمی

در مدح حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام

منم که شهره به سرگشتگی به هر کویم
فتاده در خَم چوگانِ عشق چون گویم

هوای گلشن فردوس برده از خاطر
نسیم روح فزا خاکِ آن سر کویم

ملاعلی فاخر مازندرانی

نوحه عاشورایی


آه که شد کشته ز تیغ و سُنین
بلبل گلزار پیمبر، حسین
آه حسینم حسین
از غم او غمکده شد آسمان
ناله کنان جمله‌ی قدوسیان
خیل ملائک به فلک در فغان
قامت جبریل امین، شد کمان

محمد مفید شیرازی

قتل حسین، کرده یزید سیاه بخت

فریاد از فلک که ز امداد و یاری‌اش
قتل حسین، کرده یزید سیاه بخت

بر خاک تیره‌اش ز جفا سرجدا فکند
با آن که بود وارث شاهی و تاج و تخت

محمدصالح حائری مازندرانی

تو سلیمانی و ران ملخ از مور پذیر

چین زلف تو به یک پیچ، صد ارقم شکند
هر که بر پای شود راست، به یک خم شکند

تار مویی اگر از شانه‌ی لطفت خیزد
دلنشین است ولی شانه ی آدم شکند

علی منزوی تهرانی

فی مدیحة الحسین علیه السلام

ای از گل رخسار تو خرّم چمنِ حسن
وی صدرنشین روی تو در انجمنِ حسن
پرورده تو را مادر دهر از لبنِ حسن
حسن تو فزون ساخت بها و ثمنِ حسن
هر جا که شود ذکر حدیث حَسنِ حسن
اوّل سخن از حسن تو آید به میانه

عبدالحسین وکیلی قمی

«در میلاد حضرت امام حسین علیه‌السلام»

مژده رسید آشکار، ز فضل پروردگار 
که پاک و پاکیزه دار، عذار را از غبار

لرزه بر اندام بید، بداد باد امید
بر او در این دم دمید، روح و نشاط بهار

سید اسماعیل بلخی (علامه شهید بلخی)

ای حامی حقوق بشر انقلاب تو

ای حامی حقوق بشر انقلاب تو
مفتاح هر فتوح بُوَد فتح باب تو

گر فایض الحقوق شود فرد و اجتماع
ثبت است بر جریده‌ی حسن الثواب تو

رضا طبیب زاده

امید موج فرات از لب ترت دارند

سری به سلسله اصحاب بی سرت دارند
امید موج فرات از لب ترت دارند

تو چشمه ای تو زلالی تو آسمان کبود
کبودها چه شباهت به مادرت دارند

صادق میرزایی پور

حافظ! ولی شناس نبودند کوفیان

حافظ! ولی شناس نبودند کوفیان
سعدی! چرا شدند بنی آدم این چنین؟

«باز این چه شورش است» به دشت غزل وزید
تا بوی محتشم بدهد شعرم این چنین

حسین علاءالدین

طلوعی چون تو چشم صبح را روشن نکرد اینجا

سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی می دهد این سیر عرفانی

طلوعی چون تو چشم صبح را روشن نکرد اینجا
اگرچه روی نی همچون غروبی سرخ می مانی

علی اکبر صلح خواه تهرانی (خوشدل)

که شود کشته ولی زنده بماند شرفش

مرد آزاده حسین‌ است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش

عوض آب زر، از خون سر این جمله نوشت
ای خوش آن کاو نکند بستر راحت، تلفش

محمدحسین بهجتی اردکانی (شفق)

نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز

عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز

بهر ویرانی و نابودی بنیان ستم
خون جوشان تو چون سیل دمان است هنوز