در این دفتر، اشعار علما و بزرگان حوزوی غیر معاصر منتشر شده است
میرزا محمد محیط قمی
حدیث موی تو نتْوان به عمر، گفتن بازاز آن که عمر شود کوته و حدیث درازبه راه عشق تو انجام کار تا چه شودبرفت در سر این کار هستی ام زآغاز
کجاست زنده دلی، کاملی، مسیح دمیکه فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی؟...شهان کشور نظمیم ما ثناگویاناساس سلطنت ماست دفتر و قلمی
شهی که شیوه ی درویش پروری داندرموز سلطنت و سرِّ سروری داندبقای دولت آن شاه را بشارت بادکه رسم معدلت و دادگستری داند
منم که شهره به سرگشتگی به هر کویمفتاده در خَم چوگانِ عشق چون گویمهوای گلشن فردوس برده از خاطرنسیم روح فزا خاکِ آن سر کویم
جماعتی که دل و جان به عشق نسپارندبه حیرتم چه تمتّع ز زندگی دارندبر آن سرم که برآرم دمی به خاطر جمعگرم دو زلف پریشان دوست بگذارند
اگر ز نقطه ی موهوم آمده دهنیدهانِ توست در آن نقطه هم بُوَد سخنینمود لعل تو اثباتِ ذاتِ جوهر فردرواست بوسه زدن بر چنین لب و دهنی
درخور حمد و ثنا، بار خدایی ست کریمکه ز خوانِ کرمش بهره بَرَد دیوِ رجیمنیک و بد را ننمود از درِ احسان محرومسلطنت داد به فرعون و نبوّت به کلیم