سیدفضل الله قدسی
28 اردیبهشت 1404

دل غریب من از گردش زمانه گرفت

دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت

شبانه بغض گلوگیر من کنار بقیع
شکست و دیده ز دل اشک دانه دانه گرفت

ز پشت پنجره ها دیدگان پُر اشکم
سراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفت

نشان شعله و دود و نوای زهرا را
توان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفت

مصیبتی ست علی را که پیش چشمانش
عدو امید دلش را به تازیانه گرفت

چه گفت فاطمه کآن گونه با تأثر و غم
علی مراسم تدفین او شبانه گرفت

فراق فاطمه را بوتراب باور کرد
شبی که چوبه ی تابوت را به شانه گرفت
 

16
| | |
5 | 1 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود