ای آه، ره به ناله ده ای ناله ره به آه
کافتاده راه دختر زهرا به قتلگاه
در بر کشید پیکر پاک برادرش
وز دل کشید ناله ی جاانسوز وااخاه
بگشود دیده از پی نظاره ای ولیک
بربست تنگ، سیل سرشکش ره نگاه
گفت ای به خون تپیده که در آفتاب گرم
خوش خفته ای که نیست امیدت به انتباه
ناید زمن رعایت اطفال بی پدر
ناید زمن حمایت زن های بی پناه
از لطمه ی طپانچه نگر عارضم کبود
وز ضرت تازیانه نگر پیکرم سیاه
جسمم ز لاغری شده چون کاه و غم چو کوه
انصاف ده، چگونه کشد بار کوه، کاه
از سوز ناله جان جهان را کباب کرد
وز سیل اشک دشت بلا غرق آب کرد