ای دست ما و دامنت ای دست کردگار
دستی به دادخواهی ما زآستین برآر
در انتقام خون شهیدان کربلا
چشم امید ما نَبُوَد جز به ذوالفقار
وز موج خون او بنگر فوج کوفیان
نعل ستورشان همه شد لعل آبدار
جز موی دختران تو بر نعش کشتگان
بر روی لالهزار که دیده بنفشه زار؟
جمله سوار ناقهی عریان به حیرتم
کز بختیان چرخ چرا نگسلد مهار
آن یک شکسته خار اسیریش در جگر
و آن یک نشسته گرد یتیمش بر عذار