در این دفتر، اشعار علما و بزرگان حوزوی غیر معاصر منتشر شده است
شاه رُسل خواجهی این چار سویساخته از خاک قدم آبرویآب رخ عقل نم جوی اوهر دو جهان تعبیه در کوی او
مناجات اولای خرد از حلقه به گوشان توخُلق خوش از عطرفروشان تو!ای ز تو این گوی گربیان چرخگوی شده پیش تو چوگان چرخ!
ساقیا پر کن ز وحدت جام ماتا شود عیش جهان بر کام ماآتشین آبی فشان بر زنگ تنتن بسوزد جان بماند بیوطن
روزی وقت پسین برای رفع ملالز شهر بیرون شدم، به صحنه ی فوتبالشفق برآورده بود، منظرهای دلپذیرکه سوی خود میکشید چشم و دل اهل حال
بلبلی بر شاخ گل در بوستانشرح میداد از فراق دوستانگفت چیزی تلختر در این جهاناز جدایی نیست نزد آگهان