عبدالجواد نیشابوری (ادیب نیشابوری)
عبدالجواد نیشابوری (ادیب نیشابوری)
عبدالجواد نیشابوری (ادیب نیشابوری)
خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند
نصیب دشمن ما را، نصیب ما نکند
من و ز کوی تو رفتن؟ زهی خیال محال
که دام زلف تو هرگز مرا رها نکند
عبدالجواد نیشابوری (ادیب نیشابوری)
دل به زلف تو شد نیامد باز
چه کند خسته بود و راه دراز
چه دل است این دلی که من دارم
هر دمی با غمی بُوَد دمساز
عبدالجواد نیشابوری (ادیب نیشابوری)
باز ناقوس اناالحق برملا باید زدن
کوس وحدت بر سر دارالفنا باید زدن
بر نهاد آخشیجی آستین باید فشاند
بر سرشت اسطقسّی پشت پا باید زدن
عبدالجواد نیشابوری (ادیب نیشابوری)
نمیدانم که اندُه یا طرب چیست
گناه گیتی و آب عنب چیست
فرود تودهی غبرا چه دارد؟
فراز گنبد نُه تو قُبَب چیست
عبدالجواد نیشابوری (ادیب نیشابوری)
باز از فراق آن بت نوشادی
چشم من است دجلهی بغدادی
خورشید نیکوان و به روی و موی
روز و شب سپندی و خردادی
عبدالجواد نیشابوری (ادیب نیشابوری)
کشور فقر و فنا، عرصهی شاه دگر است
نظم این ملک، به نیرو و سپاه دیگر است
آسمانیست خرابات مغان را ای دل
که در او روشنی اختر و ماه دگر است