ای غایب از نظر شده یا صاحب الزمان!
خورشید منتظَر شده یا صاحب الزمان
ای مهدی ای که از تو جدا هادیان خلق
چون نخل بی ثمر شده یا صاحب الزمان
برخیز جان فدای تو پا در رکاب کن
هنگامه ی سفر شده یا صاحب الزمان
بی دادگر به کینه ی مظلوم و بی پناه
وضع جهان دگر شده یا صاحب الزمان
تنگ است روزگار به مردان حق پرست
پُر فتنه بحر و بر شده یا صاحبالزمان
قرآن غریب مانده و احکام پایمال
برپا لوای شرّ شده یا صاحب الزمان
زآن ظلمها که رفت به صحرای کربلا
احباب خون جگر شده یا صاحب الزمان
آن خیمهای که بود از او سایه بر سپهر
خود طمعه ی شرر شده یا صاحبالزمان
زینب به فکر عابد بیمار و کودکان
هر سوی دربه در شده یا صاحبالزمان
شب در تنور دید چو زهرا سر حسین
آن شب چسان سحر شده؟ یا صاحب الزمان
زآن پا که داشت مهر نبوت از او شرف
او را به نیزه سر شده یا صاحب الزمان
«بلخی» ز طول غیبت و از دوری تواش
دامن ز اشک تر شده یا صاحب الزمان