فی مدیحة القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف
مرحبا ای ماه شعبان، ثانی ِ شهر حرام
حبّذا ای ماه شعبان، قاصدِ شهر صیام
یا خلیلاً طالَ مَا اسْتَهجرت أَهلاً بِالقُدوم
یا حبیباً طاب مَا اسَتْقَدمت سَهلاً بِالمَقام
مرحبا ای قاصدِ رحمت، بشیرِ فیضِ حق
حبّذا ای پیک فرّخ دم، مهِ خیرالانام
ها بخوان از کوی یاران هر چه آوردی خبر
ها بگو از نزدِ جانان هر چه آوردی پیام
کز پیامت نشئه ی جانم فزاید در بدن
وز حدیثت نُکهتِ وصلم درآید در مشام
دیده روشن شد ز پیغامت پیاپی گو سخن
روح بخشا گشت گفتارت، مکرّر کن کلام
ای شبت را از طراوت رونقِ صبحِ وصال
وی هِلالت را ز بهجت جلوه ی بدرِ تمام
از نسیم فیض خیزت قلب عالم را حیات
وز نسیم مشک بیزت مغز گردون را زُکام
هر هِلالی راست بدری ای هزارت آفرین
کز هِلالت عالم آرا گشت چندین بدرِ تام
حبّذا زآن شامِ پر نورت که آن را در پی است
صبحِ مسعودی که نَبْوَد در پی آن صبح، شام
آفرین بر لیلةالقدرت که در قدر و شرف
در حقیقت اوست معنی، لیلةالقدر است نام
اندر او از مشرقِ انوار نوری شد پدید
کز صفا بزدود از کون و مکان زنگِ ظلام
مرحبا از آن شبِ روشن ضمیرت کز پی اش
جلوه گر شد عیدِ مولودِ شهنشاهِ انام
مولدی مسعود کز فیض وجودش بهره¬ای
هستی هر هفت باب است و سه طفل و چار مام
عید شد ای ساقیِ مجلس به بزم اندر خرام
بزم را عشرت سرا کن بزمیان را شادکام
قلب را اندُه زدا کن از ترنّم های نی
روح را عشرت فزا کن از ترشّح های جام
موسمِ عید است و وقتِ می مکن از می حذر
دامِ تزویر است این تقوا مرو نزدیک دام...
قائِم آل محمّد، مهدیِ صاحب زمان
وجهِ حق، فیّاضِ مطلق، کهفِ اوّل، فیضِ عام
عادِلٌ فِی الحُکم داعٍ لِلْهُدی مُحیِی العُلوم
قائمٌ بِالقِسط کافٍ لِلوَری حامِی الأنام
خیرُ خلقِ الله عزُّ الحقّ مصباحُ الهدی
ذُخرُ کنزِ الله عینُ العدل مشکوة الظّلام
عالمٌ للسّرِ و النّجوی علیٌّ ذوالفخام
کاشفٌ للضرِّ و البلوی عزیزٌ ذوانتقام
بارگاه حضرتش افلاک را اوجِ کمال
پیشگاهِ عزّتش املاک را أقصَی المَرام
بُختیِ مستِ فلک را حلقه ی حکمش عقال
اشهبِ دورِ زمان را رشته ی امرش لگام
دودی از اخدودِ قهرش حفره ی دارالبوار
بویی از گلزارِ لطفش روضه ی دارالسّلام
حرزِ یوسف گر نبودی مهر مهرش از ازل
تا ابد محبوس می ماندی به سجن اتّهام
ذاتِ پاکش گر نبودی علّت هستی، کجا
روحِ عرشی را بُدی با مشتِ خاکی، التیام؟
از فیوضِ جودِ او با آن تباین چار ضد
بی تنازع کشورِ جان راست زایشان انتظام
تا جهان باقی ست از عزِّ حریمِ کبریا
بر جنابش صدهزاران بار از «داعی» سلام