شعر سده جدید
سیدحسین سیدی

چه کردید ای به ظاهر آدمی، ابلیسیان در اصل

غرض: نقض عدالت باز در بار صدم حتی! 
وسیله: بمب های فسفر مثل اتم حتی! 

هدف: بیمارهای خسته و مجروح، مادرها
تمام کودکان زخمی زیر سِرُم حتی...

سمیه زاررع خردمند

پسرم رفت و برنگشته هنوز

پیرزن رفت سمت درب خروج
آسمان حرم کبوتر شد
صحن ها و رواق های حرم
غرق بغض غریب مادر شد

حاجت من پرید از ذهنم
گریه اصلا به من نداد امان
گفتم ای خواهر امام رئوف!
پسرش را دوباره برگردان

راضیه جبه داری

مبین سیاهی شب را، ببین سپیده‌دمان است

مزن به خواب خودت را، صدا صدای اذان است
مبین سیاهی شب را، ببین سپیده‌دمان است

مباد اسیر سکوت و سکون شب شده باشی
که زندگی هیجان و حیات در ضربان است

طاهره سادات ملکی

دلم خوش است در این صحن نخ نما شده ام 

اگرچه زرد و پریشان و بی بها شده ام 
دلم خوش است در این صحن نخ نما شده ام 

منی که چند صباحی ست کنج انباری 
به یاد شور جوانی غزلسرا شده ام 

عاطفه جوشقانیان

باید برای خاک خود آرش بپرورم

من نوبر بلندترین شاخه ام، ببین
کی می‌رسد به چیدن من دست این و آن؟

با کاج‌های توی خیابان غریبه ام
با غنچه های باغچه ی خانه، مهربان

عاطفه جوشقانیان

سپرده ای به پرنده غم صدایت را

به قله ها که رسیدی، رها شدی، آری
چگونه شرح دهم اوج ماجرایت را؟

به جز صلابت و خدمت نبود در کارت
نبود، هر چه گشتیم عکس هایت را

زهرا نظری

غیر نام تو نمی آید به گوش این روزها 

غیر نام تو نمی آید به گوش این روزها 
ذکر هر دلسوخته آه دمادم می شود

چاره ای جز سوختن در روضه هایت نیست آه
پشت صبر از ماتم شش ماهه ات خم می شود

راضیه مظفری

هرسال مهدی مادرش را مشهد آورده

ز نان خشک بقچه کمتر میخورد، شاید
سهم کبوترهای آقا بیشتر باشد

خرج سفر این بار یک انگشتر کهنه ست
هرچند ارث مادرش، بی‌بی‌گُهر باشد...

راضیه مظفری

ببین من هم صدای کوچکی در این هیاهویم

رقیه_دوستم_موهای درهم برهمی دارد
برای او ندارم هدیه ای جز گیرهٔ مویم...

کسی در بین جمعیت ندیده مادر من را؟!
زنی با مهربانی مینشیند آه... پهلویم...

فاطمه معصومه شریف

این انقلاب چشمه ای از انقلاب توست

این انقلاب چشمه ای از انقلاب توست
پیروزی اش مقدمه ی فتح باب توست

ای نور محض وعده ی صادق خود تویی 
چشمِ امید این همه عاشق خود تویی

فاطمه معصومه شریف

به چشمان سیدحسن فکر کردم ...

پس از حاج قاسم ولی شب به شب من 
به آن ماه خونین بدن فکر کردم 

شدم‌ عاقبت غرق نصرمن الله ...
به چشمان سیدحسن فکر کردم ...

فاطمه معصومه شریف

سلامی از طرف خانواده ام به شما 

تمام راه دلم خواست پابرهنه شوم 
به یاد خاطره های جوانی پدرم 

برای اینکه بیندازمش درون ضریح 
سپرده نامه به من خواهر بزرگ ترم

زکریا اخلاقی

تو پرچمدار فتح قدس خواهی ماند

بتاب ای لاله ی پرپر
هوای عالم از عطر تو آکنده ست
چقدر این صبحدم زیباست
چقدر این جلوه ی خونین برازنده ست

علی گلی حسین آبادی

ما چه می‌فهمیم «یَهدی مَن یَشاءُ» حال کیست؟

مشعلی در دست آمد راه را پیدا کند
قطره می‌آمد که خود را بخشی از دریا کند

ما چه می‌فهمیم «یَهدی مَن یَشاءُ» حال کیست؟
آه بگذارید حرّ، این آیه را معنا کند