چشم من، بخت تو و روز سفیدند همه
دیدهی چرخ کجا دیده چو بخت تو سفید
بخت من، زلف تو و شب همه ظلمانی لیک
کی سکندر ظلماتی چو دو زلف تو بدید؟
حال من، خال تو و مجمر و آتش یارند
سوزش قلب من از خال تو کافر نچیشید
قوس و ابروی تو و قامت من جمله کمان
قامت خم شده چون نون به کجا گوش شنید؟...
سرو و بالای تو و دست دعا جمله بلند
خوش زمانی که دعایم به اجابت برسید
من و چشم تو و خمّار، همه مستانند
بایدش مست شود هر که ز لعل تو مکید...