عباس منزوی تهرانی

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

درد بی درمان ما کی قابل درمان شود
کی مبدّل بر وصالت حالت هجران شود

دوستان را جان به لب آمد شها از انتظار
کی نمایان آن رخ هم چون مه تابان شود

منهدم گردیده دین حق ز جور ناکسان
تا به کی داری روا عالم پر از عصیان شود

ای ولیّ عصر یک دم کن نظر در کربلا
بین حسینت غرق خون از خنجر و پیکان شود

قامت رعنا جوانانش شده صد چاک چاک
از غم مرگ برادر خسته و نالان شود

اهل بیتش را نظر کن جملگی با حال زار
رو سوی شام بلا با ناقه‌ی عریان شود

عابد بیمار بین بر اشتران بی‌جهاز
غل به گردن دست و پا زنجیر بی‌دینان شود

رأس شاه تشنه لب نزد یزید بی‌حیا
بین که در طشت طلا در خواندن قرآن شود

از جفا چوب خزیران بر لب و دندان شاه
پیش چشم خواهرش آن زینب نالان شود

«منزوی» زین قصّه‌ی پرشور و شیون درگذر
مصطفی چون زین مصیبت خسته و حیران شود 
 

45
| | |
تاریخ انتشار: 21 آبان 1404
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود

بیشتر بخوانیم