ابوالحسن میرزا قاجار (شیخ الرئیس)

ابوالحسن میرزا قاجار (شیخ الرئیس)

ابوالحسن میرزا قاجار (شیخ الرئیس)

از نقش ریا چهره‌ی تزویر فروشوی

از نقش ریا چهره‌ی تزویر فروشوی
زین پس ز پی عشق بتی ماه‌جبین باش

از صومعه بیرون شو در میکده بنشین
یک چند چنان بودی و یک چند چنین باش

ابوالحسن میرزا قاجار (شیخ الرئیس)

ای برده نگاهت دل صاحب نظران را


ای برده نگاهت دل صاحب نظران را
طرفی نَبُوَد از نگهت بی‌بصران را

آن را که سفر با تو کند یاد وطن نیست
آری نَبُوَد یاد وطن خوش گذران را

ابوالحسن میرزا قاجار (شیخ الرئیس)

لب جوی و لب یار و لب جامم هوس است

لب جوی و لب یار و لب جامم هوس است
تا نگویی که از این هر سه کدامم هوس است

جام از باده لبالب چو کنی دور خوش است
ساده‌ای پخته چو شد باده ی جامم هوس است

ابوالحسن میرزا قاجار (شیخ الرئیس)

گناهم اربعینِ خدمت میخانه می‌ریزد

مرا پیمانه پر گشته‌ست و او پیمانه می‌ریزد
به ساغر، ساقی امشب باده‌ی مستانه می‌ریزد

بیا زاهد به خاک پاک میخانه تیمّم کن
ریا را آبرو این‌جا به یک پیمانه می‌ریزد